بیست و دوم
شخصیت مستقل و درون گرا رو بیشتر دوست دارم از شخصیت شلوغ و پرهیاهو... دلم میخواد از این تنشم کم بشه و برگردم به روزای قبلی .. چرا اینطوری شد آخه..
شخصیت مستقل و درون گرا رو بیشتر دوست دارم از شخصیت شلوغ و پرهیاهو... دلم میخواد از این تنشم کم بشه و برگردم به روزای قبلی .. چرا اینطوری شد آخه..
سخته، خیلی سخته بخوای یه چیزایی رو به بعضیا بگی ولی نتونی..
دلتنگم، خیلی زیاااد.. خیلی زیاااد...
فعلا دارم سرم رو با کتاب و نرم افزار پر میکنم که خیلی چیزا از یادم برن. نمیتونم دیگه.. یه بغض خفیفی هم هست که داره اروم اروم دلمو سوراخ میکنه
این روزا بازم روزای تمرین صبر و آزمایشه
روزای بدی که همیشه تو فکر داشتم کم کم دارن میرسن. یه سری اتفاقایی که همیشه بهشون فکر میکردم دارن میفتن البته از نوع ناخوب..
ولی خب... بگذریم!
خدایا میسپارم دست خودت..خود خود خودت..
پارسال این موقع ها پر از انرژی و انگیزه بودم برای کنکور. انصافا هم سنگ تموم گذاشته بودم. یک درصد هم فکر نمیکردم امسال اینطوری برام رقم بخوره. نتیجه ش شد یک جای خالی توی دلم که هنوزم با نتیجه کنکورم نتونستم کنار بیام. نمیدونم شایدم بهانه اس این حرفا.. کسی که به دنبال پیشرفته هرجایی میتونه خودش رو بالا بکشه. قبول دارم این حرف رو.. ولی بعضی وقتا...
این که بتونی توی سکوتت با خودت کنار بیای کار بزرگیه. قبلنا میتونستم اما الان دیگه نه..