چهل و دوم
امشب یک نفر تو استوری نوشته بود که خسته است و بریده
ادما قوی هم می بُرن از زندگی یه وقتایی.. اون نمونه سمبل انرژی و محکم و صبر بود..
امشب یک نفر تو استوری نوشته بود که خسته است و بریده
ادما قوی هم می بُرن از زندگی یه وقتایی.. اون نمونه سمبل انرژی و محکم و صبر بود..
امشب قدری دلم گرفت.. قدری هم آشوب بودم.. همه چیو دارم میندازم گردن درس.. ولی شاید واقعا این طور نباشه.. البته درسا سنگینن و... اما خب فعلا کل زندگیمو مشغول کرده.. نمیدونم.. حسم مثبت و شاد نیست..
فردا یک امتحان خیلی مفهومی، تحلیلی و سختی پیش رو دارم .
میشه اگه این رو میخونین برام دعا کنین که بتونم از پسش بربیام ؟
*خدا جونم توکل به خود خود خودت
این یه اصله که واسه رسیدن به چیزی، چیز دیگه ای رو باید از دست بدی...!
هنوزم به پارسال فکر میکنم... به دستاوردای امسالم فکر میکنم...
از بی توجهی آدما دلگیرم.. خوب بودن همیشگی مسئولیت میاره و اگه یه روز خلاف میل رفتار کنی میشی آدم بده...
تو روزای پر فشاری هستم. خدایا خودت ختم بخیر کن این اوضاع رو ...
دارم به این فکر میکنم که من چقدر تا پارسال مثبت بین و آروم بودم، چقد غر نمیزدم از اوضاع، والان چقد بی اعصاب و غرغرو شدم واسه هرچیزی یک اعتراضی دارم و این چقدر خوب نیست!
همیشه هرسال تو روزای عید و تعطیل فکر میکنم که سال بعدش این وقت آسوده و بی دغدغه ام اما هرسال تشدید میشه !
امسالم که مشغول درس و مشقیم... سال بعدم که پایان نامه...به امید اینکه سال بعدش کمی آسوده تر باشم
جزوه ع خیلی سخت و نامفهومه. من نمیدونم این چه فازیه تو امتحانات ارشد اونی که تو کلاس مطرح میشه و اون پروژه ای که تحویل داده میشه با جزوه امتحان اخر ترم یکی نمیشه! جزوه ظاهرا سبک چهل صفحه ای, اما اونقدر نامفهوم و فلسفیه که چند ساعته تو صفحات اول قفل کردم و کلنجار میرم و در و دیوار رو تماشا میکنم :/
با استاد بی سوادی که متاسفانه مدیر گروه هم هست و باهات لج افتاده و الکی اذیت میکنه و اخلاقش هی بالا پایین میشه چطور برخورد میکنی ؟!
الف. میسپرمش به طبیعت
ب. سعی میکنم رفتار دوستانه داشته باشم و زورگویی هاش رو تحمل کنم
ج. در قبالش لجبازی میکنم
* داستان امروز من ... خ ...